پرتقال خونی

.....................

نوشدارو

See the source image

پیراهنی دخترانه را باد باخود می برد
خنده های دست دوّم زنی
زیر باران خیس می خورد

زنی که نگاهش
تابلویی سه بعدی از پاییز است

چشم هایش
دوستت دارم باصدایی غم انگیز

دست های کبودش
استعاره ای از نیلوفرهای پرپرشده است

این شعر شاید

نوشدارویِ

 بر زخم دقایق است

وقتی در قایقی کاغذی و خیس

شقایق دلش
تنهاست !...

#دنیا غلامی

 

+ نوشته شده در جمعه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت 19:39 توسط دنیا غلامی |

اتوبان

 

شب پیرمردی ست پیپ سیاهی در دست

لمیده بر کاناپه ی ستاره ای شکل

روزنامه ای به دست دیگر

که در ستون گمشده هایش

عکسی قدیمی ست

از دختری با چادری سپید و گلبرگ های مشکی

 که جای اسمش خالی ست


از همان روز
روزی که رفتی

دیگران کاسه ی داغ تر از آش شدند

و دختری که کاسه ی داغ آش را
به شوق دیدن لبخندی
تزیین می کرد
گم شد
بین کاغذهای کاهی

کوچه مان اتوبانی ست از دلتنگی
که هر روز غروب
میانه اش ایستاده ای و
برایم دست تکان می دهی !...

# دنیا غلامی

+ نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت 0:32 توسط دنیا غلامی |