پرتقال خونی

.....................

بادبادک

 

توی پارک پرنده پر نمی زند

آن طرف تر بادبادکی گیر افتاده است
بین سیم های خاردار

آفتاب داغ است

می گویم بستنی ات آب شد

حواست  کجاست ؟

باز خیالاتی شدم

تو خیلی وقت هست که نیستی

یادها که حرف نمی زنند

بستنی نمی خورند

بلند می شوم بروم

می پرسی کجا ؟...

# دنیا غلامی  

 

+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۰ ساعت 19:19 توسط دنیا غلامی |